برای عسلامون

دوران سخت

1393/2/4 22:47
نویسنده : حامد و مینا
435 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسای مامان و بابا

این روزا من و بابایی تو دوران سختی از زندگی قرار داریم. بابا حامد از روز دوشنبه اول اردیبهشت عازم خدمت سربازی شدن. در خوشبینانه ترین حالت 2 ماه و خدای نکرده تو بدبینانه ترین حالت 5 ماه ممکنه طول بکشه. اونجا برا بابایی سخته چون به هر حال سربازی خیلی اذیت میکنن. اونجا برا بابایی سخت میگذره، اینجا هم برا مامانی که دوری بابایی رو تحمل میکنه. قبلنا هم زیاد از هم دور بودیم ولی این سری خیلی فرق داره دیگه با تلفن و پیام نمی تونیم هر موقع که خواستیم باهم در ارتباط باشیم. شدیم مثل قدیمیا! بابا حامد از اون طرف تلفن ندارن منم از این طرف این قدر باید پشت خط بمونم تا اخر سر یکی دیگه گوشی رو برداره بگه بابایی الان نیست یا خاموشی زدن و... عصری دگه اشک تو چشام جمع شده بود که یه دفه بابایی خودش با تلفن کارتی زنگ زد و گفت که جاشون عوض شده. حالا سختی قضیه این جور شد که از این به بعد من باید منتظر بشینم تا بابایی تماس بگیره. عصری هم که یک سره کنار گوشیم بودم ولی از شانس بد یه لحظه در خونه در زد و رفتم در رو باز کنم، و وقتی برگشتم دیدم که بابایی زنگ زده و من متوجه نشدم اون لحظه فقط دلم میخواست گریه کنم. جدا قدیمیا چکار میکردن وقتی که تلفن همراه نبود یا زمانی که نامه می نوشتن به همدیگه، میگفتن سلام خوبی؟ دو ماه بعد طرف جواب می داد میگفت سلام مرسی خوبم تو خوبی؟! جدا چه جوری طاقت می اوردن؟؟! الان نمیدونم بابایی چکار میکنه و در چه حالیه. اگه اونجا بابا حامد رو اذیت کنن الهی خدا بکششون.. بابایی گفت که هفته دیگه برمی گرده نمی دونین چقدر منتظر اون لحظه ام...  کاشکی این دوران به زودی تموم شه..

راستی یه خبر خوب و عجیب اینکه شکر خدا ماشین اقاجون صحیح و سالم پیدا شد. و خبر دیگه اینکه این روزا یه ذره درگیر خرید وسایلمون هستیم برا زندگی ایندمون با بابایی و شما عسلا.

پسندها (3)

نظرات (2)

Sheida
5 اردیبهشت 93 0:15
ايشالا زودی برميگرده
حامد و مینا
پاسخ
مرسی خانمی
مامان دوقلوها
5 اردیبهشت 93 1:31
سلام عزیزم دوقلوهای من سارا و ثنا زنگیان تو جشنواره نوروزی شرکت کردن ممنون میشم به وب ما بیاین و بهشون رای و امتیاز5 رو بدین