برای عسلامون

بازم خدایا شکرت

1393/4/13 23:41
نویسنده : حامد و مینا
569 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزای دلمون

دیروز یکی از روزایی بود که مدتها انتظارشو داشتیم. دیروز خدمت سربازی بابایی با 10 ماه کسری که از طریق نخبگان و بسیج گرفته بودن و 7 ماهی که قبل از درسشون خدمت کرده بودن و دو ماه و نیمی ی که اخیرا خدمت کردن بالاخره تموم شد و یه مرحله مهم از زندگیمون پشت سر گذاشته شد و یکی از دغدغه های مهم بابایی و من حذف شد که بابتش خیلی از خدا سپاسگزاریم. 

بعضی وقتا فکر می کنم که چه خوبه این مراحل رو باهم می گذرونیم. مثلا اگر بابا خدمت کرده بود بعد باهم ازدواج میکردیم اصلا مفهوم سربازی و نمی فهمیدم اصلا برام مهم نبود چه دورانی بوده  اصلا درک نمی کردم که چی گذشته و اصلا قدر نمی دونستم. همین جور برای درس و کار و همه اینا..

ولی این خیلی خوبه که باهم پیش میریم و لحظه به لحظه اینها رو و زحمتا و نگرانی هایی که پشتشونه رو از نزدیک می بینم براشون دعا می کنیم تلاش می کنیم تا بدستشون بیاریم و این خیلی ارزشمنده برا من. شاید باعث شه که بیشتر قدر زندگیمون را بدونیم.

به این امید که بقیه مسائل هم خوب پیش بره و به نتیجه مطلوب برسیم. انشالله که اونها هم درست شه و به یک نقطه اطمینان و آرامش تو زندگیمون برسیم.

پسندها (2)

نظرات (0)